امروزه بحث سر مسئله خدا در دنیا زیاد مهم نیست
اما
متاسفانه و بدبختانه در ممالکی که قدرت دینی وجود دارد
هنوز
صحبت بر سر مسئله پذیرش خدا وجود دارد
چقدر احمقانه!!!
من خودم بارها تلاش کردم، بارها حرکت کردم و گفتم خدا برکتش با تو
ولی
این خدای نادان برکتش حرکت من را نداد!
پس اکنون به 2 فرضیه می رسم:
1. یا واقعن خدایی در این دنیا وجود ندارد و آمدن ادیان صرفن راهی متمایز برای استعمار مردم و جوامع گوناگون است و عده ای سعی می کنند به گونه ای متمایز به نام دین در این مستعمرات دینی به خواسته های خود برسند.
2. یا خدایی وجود دارد ولی آن اندازه در دنیای ما انسانها قدرت ندارد که بخواهد برای ما انسانها کاری کند. این فرضیه ثابت می کند که خداوند از ما انسانها ضعیف تر است و این احمقانه است که ما از یک موجود ناشناخته که ضعیف تر از خودمان است کمک بخواهیم. به همین اندازه نیز احمقانه است این خدای ضعیف تر از خودمان را بپرستیم. چه کسی نیاز به تمسک به ضعیف تر و ناچیزتر از خودش دارد؟ هیچ کس .
اینجاست آگنوستیک وارد عمل می شود
و
آگنوستیک یکی از راههای ورود به بی خدایی مطلق است .
به دنیای آگنوستیک خوش آمدم
درباره این سایت